مانند دعوای بار در جزیره عشق – سریال تلویزیونی «هیئت منصفه» همه چیزهایی را که در سیستم قضایی بریتانیا اشتباه است را نشان می دهد | سایمون جنکینز
این مقاله حاوی اسپویلرهای قسمت آخر The Jury: Murder Trial است
آیا هیئت منصفه باید لغو شود؟ مستند دیروز شبکه 4 از یک دادگاه واقعی، هیئت منصفه: محاکمه قتل، با این سوال آغاز شد: «آیا میتوانیم به سیستم قضایی خود اعتماد کنیم؟» تنها پاسخی که هر بیننده منطقی میتوانست بدهد، منفی بود.
در این مجموعه چهار قسمتی، دو هیئت منصفه جداگانه گرد هم آمدند تا در مورد یک پرونده واقعی که توسط بازیگرانی که از رونوشت دادگاه اصلی صحبت میکردند، رایگیری کنند. هیئت منصفه از قبل می دانست که متهم همسرش را کشته است. سوال این بود که آیا او فراتر از محدودیت های “خودکنترلی” تحریک شده است؟ به عبارت دیگر: قتل بود یا قتل، حبس ابد یا دو تا سه سال زندان؟ در نهایت این دو هیئت منصفه به رای متضادی رسیدند. عدالت کجا بود؟
من سه بار در هیئت منصفه خدمت کردم، از جمله به عنوان سرکارگر در یک پرونده اقدام به قتل. در هر صورت اتلاف وقت و نمایشنامه کاری پوچ بود. پول و زمان بیهوده هدر رفت و در پرونده قتل ما شکی نداشتم که عدالت اجرا نشده است. بسیاری از دوستان، که اکثر آنها از وظایف هیئت منصفه خارج شده بودند، فکر می کردند که برای افرادی مثل من “بسیار خوب” است که با چنین افراد “متفاوت” در اتاق هیئت منصفه ملاقات کنند. به نظر می رسید که آنها خدمات هیئت منصفه را صرفاً درمان اجتماعی برای طبقه متوسط می دانستند.
این برنامه تلویزیونی مانند یک دعوای باری بود که به جزیره عشق منتقل شده بود. شرکتکنندگان میدانستند که بازیگران را تماشا میکنند و خودشان بهعنوان داور «ایفای نقش میکنند». آنها احساسات را به درستی تبلیغ کردند. اما آنها این کار را به خوبی انجام دادند. از آنجایی که آنها داوطلب شده بودند، آنها آشکارا یک دسته باز بودند. در تجربه من، اکثر هیئت منصفه تمایل دارند نسبتاً عصبی و سختگیر باشند.
اتاقهای هیئت منصفه غارهای کلاستروفوبیا هستند که در آن شخصیتهای قوی، شیمی و احساسات ناگزیر با هم مخلوط میشوند. بحث مستدل در بحث اینکه چه کسی با چه کسی کنار می آید گم می شود. در این مجموعه، آنچه باید در مورد کنترل خشم تحت تحریک بحث می شد، به میدان جنگی تبدیل شد که عدالت تلافی جویانه را در برابر شفقت انسانی قرار می داد. قالب محاکمه بحث را به یک جلیقه فنی واداشت: آیا این قتل بود یا قتل عمد، بدون هیچ تفاوت ظریفی در میان، و هیچ خلاصه ای از قاضی نشان داده نشد.
اعضای هیئت منصفه ناگزیر از تجربیات شخصی خود استفاده کردند. جالب بود که چگونه اعضای هیئت منصفه مسنتر که بحرانهای زناشویی مشابهی را تجربه کرده بودند با شوهر ابراز همدردی کردند. بیش از یک نفر گفتند: «من نیز به یاد دارم که استرس داشتم. هیئت منصفه جوان تر، که یکی از آنها 19 ساله بود، سختگیرتر بودند. اما به ندرت به روانشناسی جنایی اشاره ای شد، چه رسد به قصاص یا بازپروری. فقط یک حس مبهم از “آنچه لیاقت او” و آنچه او لیاقت داشت وجود داشت.
این برنامه با همه درام اوج خود، شکست مرکزی سیستم قضایی بریتانیا را فاش کرد. محاکمه تحت سلطه دوگانگی غیر واقعی سقراطی خیر و شر است که توسط وکلای لباس پوشیده به تصویر کشیده شده است. هیچ وقت متخصصان رفتار مجرمانه دور هم ننشستند و در مورد یک راه میانی صحبت نکردند، راهی معقول برای کمک به مرد، خانواده و جامعه برای خروج از یک تراژدی وحشتناک. همه باید با او یا علیه او باشند.
طنز ماجرا این است که تنها جایی که چنین بحثی حتی از راه دور انجام شد، جلسه ای بدون ریاست در یک بار سالن بود که در آن مردم فریاد می زدند “من نمی توانم این را تحمل کنم!” “همه آنها سر من فریاد می زنند”؛ نمیدانم میخواهم توسط هیئت منصفه محاکمه شوم یا نه.» مدام فکر میکردم، چرا این دادگاه به دادگاه علنی منتقل نمیشود؟ اگر قاضی بتواند حداقل تمام استدلال ها را قبل از نتیجه گیری بشنود، ممکن است به عدالت کمک کند. مفهوم نابینایی هیئت منصفه نسبت به دلایل خود قرون وسطایی است.
محاکمههای هیئت منصفه، عدالت به مثابه نمایشی است، گویی از فیلم «12 مرد خشمگین» تقلید میکنند. آنها به عنوان یک استدلال باینری با تنها یک برنده ارائه می شوند. در پرونده سوء قصد به قتل من، قاضی به قدری عملکرد ضعیف دادستان جوان را نادیده گرفت که به ما گفت تبرئه کنیم.
امروزه، اختلافات در محاکمات جنایی جدی معمولاً حول مدارک دیجیتال، شیمیایی یا مالی میچرخد و در معرض سوگیری هویتی قرار دارد. به همین دلیل، هیئت منصفه در محاکمات مدنی، تجاوز جنسی، تروریسم و کلاهبرداری نادر است. خدا می داند که هیأت منصفه از پرونده های هوش مصنوعی چه خواهند ساخت. جدا از قضاوت های شخصی مانند افترا یا جرایم ناشی از نفرت، دادگاه ها به کارشناسان و قضات نیاز دارند، نه افراد بیکار از خیابان.
محاکمات هیئت منصفه در سراسر اروپا به نفع عملکرد آلمانی قضات و قضات غیر روحانی رو به پایان است. در بریتانیا، پرونده های بیشتری به تنهایی توسط قضات رسیدگی می شود. هیچ مدرکی دال بر وقوع موج جنایت وجود ندارد. در عوض انگلیس و ولز افراد بیشتری را به زندان بفرستند بیش از هر جای دیگری در اروپای غربی. یکی از کشورهایی که بسیار بیشتر از بریتانیا به زندان میفرستد، کشوری است که حتی بیشتر به هیئت منصفه وابسته است: ایالات متحده.
در ایالات متحده، محاکمات هیئت منصفه سیستم دادگاه را به حدی سنگین کرده است که در آستانه فروپاشی است. نتیجه یک تخمین است 90-95٪ از کل پرونده های جنایی حالا از محاکمه اجتناب کنید و به مذاکره بروید. به عبارت دیگر، هیچ یک از طرفین پرونده خود را به صورت علنی یا در برابر قضات عادی مطرح نمی کنند، چه رسد به اینکه آن را در مقابل هیئت منصفه محاکمه کنند. این صرفاً یک محاکمه خصوصی بین وکلا و یک قاضی است که اغلب بر اساس اعتراف نیمه دل اما به شدت اجباری به گناه است.
سیستم دادگاههای پربار بریتانیا تمایل مشابهی به سادهسازی از خود نشان نداده است. سیستم قضایی آنقدر به سنت گره خورده است که حتی به جدایی وکلا و وکلا پایان نمی دهد. این رویه محدودکننده ناپایدار باید مدت ها پیش متوقف می شد.
هیئت منصفه بریتانیا یک بقایای عجیب قرون وسطایی است، درست مانند افسران پلیس غیر روحانی زمانی. باید بری بهترین روش خارجی باید مورد مطالعه و تقلید قرار گیرد. یک برنامه تلویزیونی اخیر طول کشید تا به رسوایی مدیر فرعی پایان دهد. شاید الان باید برای پایان دادن به مزخرفات هیئت منصفه استفاده شود.