دسامبر 13, 2024

“زمان برای شروعی جدید بود”: خوانندگان در مورد عشق در یک آشیانه خالی | زندگی و سبک

0

آپس از سال‌ها در سنگر و تشکیل خانواده، زوج‌هایی که فرزندانشان بیرون رانده شده‌اند با آینده‌ای بسیار متفاوت روبرو می‌شوند. مانند تمام تغییرات مهم در زندگی، می تواند زمان سختی باشد، به خصوص برای روابط. حتی یک سندرم برای خودش وجود دارد. در حالی که احساسات پیچیده از دست دادن و غرور یک تشخیص بالینی نیست، پیامدهای تغییر پویایی خانواده می تواند قابل توجه باشد.

به گفته خوانندگان، این سوال که آیا روابط شکوفا می‌شوند یا شکست می‌خورند، ارتباط زیادی با خودآگاهی، آمادگی و مانند بسیاری از چیزهای مرتبط با عشق، ارتباط دارد.

در حالی که عاشقانه ها برای برخی از خوانندگان احیا شد، بسیاری دیگر گفتند که بدون حواس پرتی زندگی خانوادگی، تفاوت ها و مشکلات تشدید شده و گاهی غیرقابل حل می شوند.

بزرگترین موفقیت ها کسانی بودند که امید، اهداف و مقداری پول برای رفتن به مرحله بعدی زندگی داشتند.

“من پذیرفتم که تقریباً نیمی از مشکل من بوده است”

یک هفته بعد از اینکه کوچکترین دخترمان دانشگاه را شروع کرد، همسرم اعلام کرد که می رود و دیگر برنمی گردد. من 52 ساله بودم که بیش از 20 سال پیش بود از زمانی که همسرم رفت، نه رابطه صمیمی داشتم و نه دنبال آن بودم.

جدایی تنها حدود هشت سال پیش به رسمیت شناخته شد، زمانی که همسر سابقم پیشنهاد طلاق داد و ما از طرف او دادخواست مشترکی ارائه کردیم. بدون درگیری مالی و نداشتن فرزندی که باید از آنها مراقبت کرد، باید یک نعمت بود. از او پرسیدم چه اتفاقی افتاده اما او به ایمیل های من پاسخ نمی دهد. شاید من هنوز متاهل هستم، شاید هم نه.

چند هفته طول کشید تا شوک خروج همسرم را پشت سر بگذارم و بعد از آن متوجه شدم که زندگی من در واقع ساده شده و بسیار آسان تر شده است. پذیرفتم که تقریباً نیمی از مشکل رابطه مان با من بوده و محیط عاطفی مورد نیاز او را فراهم نکرده بودم.

من روابط بسیار خوبی با دخترانم دارم، از نوه هایم از قبل از راه رفتن مراقبت می کردم و مرتب به خانه ام می آمدند.
پل، در شمال کوئینزلند، استرالیا، لانه خالی برای 21 سال

“ما شروع به بازی گلف کردیم و زمان زیادی را با دوستان گذراندیم”

بچه های ما در سال 90 دیگر آنجا نبودند. در آن زمان، عادی بود که بچه ها بلافاصله بعد از دبیرستان خانه را ترک کنند و نمی توانستند صبر کنند.

مرحله بعدی زندگی‌مان را دیده بودم که در راه است و در ایجاد تغییرات فعال بودم، بنابراین مجبور نبودم بقیه عمرم را در یک خانه بزرگ به انجام کارهای خانه بگذرانم.

ما هم خوش شانس بودیم چون خانه تعطیلاتی داشتیم و وقتی بچه ها نوجوان شدند می خواستند با دوستانشان در شهر بمانند، بنابراین چند سال فرصت داشتیم تا آخر هفته ها را دور از آنها گرم کنیم. ما شروع به بازی گلف کردیم و زمان زیادی را با دوستان می گذراندیم.

من یک بچه ارتش هستم، بنابراین با دانستن اینکه چگونه ادامه دهم، بزرگ شدم. من و شوهرم درباره آنچه می‌خواهیم صحبت‌های باز داشتیم، و در حالی که او به اندازه من احساس فوریت برای ایجاد تغییرات نداشت، به شدت احساس می‌کردم که وقت آن رسیده است که تازه شروع کنم. ما خانه خانوادگی را فروختیم و برای خود خانه ای ساختیم که به نظرم چیز خوبی بود.

بعد از اینکه پسرها خانه را ترک کردند، هر دوی ما حدود ده سال به کار ادامه دادیم تا اینکه پس از بازنشستگی، به عنوان عضو هیئت مدیره داوطلبانه ایفای نقش کردم. ما شلوغ بودیم، اما شغل واقعی نداشتیم و به اندازه کافی خوش شانس بودیم که مقداری پول داشتیم، به این معنی که در دهه 70 زندگی خود می توانستیم سفرهای زیادی داشته باشیم.

همه اینها به نظر می رسد که ما هرگز هیچ مشکلی نداشته ایم، که البته درست نیست. ازدواج در 50 سالگی (یا در 80 سالگی) با ازدواج در 20 سالگی یکسان نیست، اما اگر با فشارهای زندگی خانوادگی کنار بیایید، احتمالاً می توانید از هر چیزی عبور کنید تا زمانی که با آنچه پیش می آید روبرو شوید. ظاهر خوبی داشته باشید تا بتوانید تصمیمات خوبی بگیرید و از قبل برنامه ریزی کنید.
جنیفر، ملبورن، استرالیا، لانه خالی برای 33 سال

“من بدون تردید رفتم”

زمانی که من و همسرم در خانه تنها بودیم، مشکلات یک ازدواج طولانی مدت بدتر شد. سرما، فقدان صمیمیت، انزوا – به طرز غیرقابل تصوری افسرده کننده بود.

از تبلیغات خبرنامه بگذرید

وقتی یک عاشق و دوست از دانشگاه بعد از طلاقش با من تماس گرفت، انگار به خانه آمدم. دوباره عاشقش شدم

ما در سال 1974 با هم آشنا شدیم و در جوانی هرگز یک زوج انحصاری نبودیم، اما جذابیت خاص و دوستی عمیقی داشتیم. تنها تلاش ما برای رابطه در سال 1983 نتیجه ای نداشت، ما در مکان های مختلف زندگی بودیم و با افراد مختلفی ازدواج کردیم. اما وقتی دوباره همدیگر را دیدیم خیلی طبیعی بود.

سالی چند بار همدیگر را می دیدیم. تعطیلات پرشور، در خانه اش می ماند. سرانجام او به من گفت که کل پیشنهاد را می خواهد و من باید تصمیم می گرفتم. بدون معطلی او را ترک کردم و به خانه اش رفتم. این بهترین کاری است که تا به حال انجام داده ام. به احساسات خود اعتماد کنید و سعی نکنید همه چیز را به قیمت خودشناسی خود صاف کنید. اگر نیاز به تغییر چیزی دارید شجاع باشید.
ناشناس، ایالات متحده آمریکا – لانه خالی برای هشت سال

“بعد از یک ازدواج طولانی مدت تک همسری، گهگاه از قرار ملاقات لذت می بردم.”

من و همسرم مدت کوتاهی پس از خروج آخرین سه فرزندمان از خانه، حدود 11 سال پیش، از هم جدا شدیم. ما حدود ده سال پیش، به مدت شش ماه در حالی که هنوز در مدرسه بودند، از هم جدا شده بودیم، اما تصمیم گرفتیم که دوباره دور هم جمع شویم تا خانواده سالم بماند.

پس از یک ازدواج طولانی مدت تک همسری، گاهی اوقات از ملاقات با زنان مختلف لذت می بردم، که عمدتاً از طریق دوستیابی آنلاین انجام می دادم. من هنوز با برخی از زنانی که قرار ملاقات گذاشته ام دوست خوبی هستم. برخی از زنانی که من ملاقات کردم از نداشتن فرزند در خانه لذت می بردند، و هنگام قرار ملاقات، آزادی بیشتری برای بیرون رفتن یا درخواست از مردها داشتند.
ناشناس، استرالیا، لانه خالی برای 11 سال

“ما دوباره کشف کردیم که چرا زمان صرف کردیم”

من با بهترین دوست دوران دبیرستانم ازدواج کردم. وقتی 16 ساله بودیم با هم آشنا شدیم. در سال 2013، یکی از فرزندان ما خانه را ترک کرد. پنج سال بعد ما یک آپارتمان زیر خانه خود ساختیم و پسرمان به آن نقل مکان کرد.

اکنون نزدیک‌تر شده‌ایم و دوباره کشف کرده‌ایم که چرا در نوجوانی با هم بودیم. انتقال بسیار آسان بود، اما اکنون ما واقعاً به پدربزرگ و مادربزرگ شدن رسیده ایم.

نشستن و صحبت کردن واقعا مهم است. من در چهل سالگی کارهایی داشتم که شریک زندگیم مرا بخشید. برای بازسازی اعتماد، مقدار زیادی تخته نرد، شراب زیاد و زمان زیادی صرف شد. اما ما واقعاً همدیگر را دوست داریم و می‌خواستیم این کار را انجام دهیم.
ناشناس، استرالیا، لانه خالی برای شش سال

آیا می خواهید در ستون بعدی Intimate Details شرکت کنید؟