جولای 27, 2024

رازهای یک طلاق سالم: سرزنش را دور بریزید، بچه ها را در اولویت قرار دهید و تا می توانید از وکلا دوری کنید | طلاق

0

طلاق تلخ پدر و مادرم برای من درس بود

پدر و مادرم در بین هر کسی که می شناسم سخت ترین طلاق را داشتند. سالها خشم با تصمیم به زندگی در آن سوی دنیا به اوج خود رسید. من هرگز نشنیدم که پدر و مادرم در مورد یکدیگر خوب صحبت کنند. نکته غیرمنتظره این تجربه این بود که وقتی ازدواج 15 ساله من به پایان رسید، می دانستم چگونه این کار را انجام ندهم.

فرزندان ما 12 و 14 ساله بودند و ما آن را به گونه ای به آنها ارائه دادیم که امیدوار بودیم بفهمند: ما واقعاً همدیگر را دوست داشتیم و از ازدواج و داشتن آنها بسیار خوشحال بودیم، اما این عشق گاهی اوقات می تواند به دوستی تبدیل شود. والدینم هرگز طلاق خود را به شیوه ای مناسب برای سن به تصویر نمی کشیدند، بنابراین خوشحال بودم که توانستم داستانی را که می خواستم برای فرزندانم تعریف کنم.

ترتیبات همچنین منعکس کننده چیزی است که من در دوران کودکی می خواستم: ثبات هر چه بیشتر. بچه ها با من در خانه خانواده زندگی می کنند و پدرشان در همان نزدیکی زندگی می کند تا بتوانند مرتباً او را ببینند. ما کریسمس، تولدها، و مناسبت‌های خانوادگی ویژه را با هم می‌گذرانیم، اما تعطیلات را جداگانه انجام می‌دهیم و در صورت لزوم، برای همدیگر مراقبت از کودک انجام می‌دهیم. با هم کنار می آییم و از همه مهمتر از همدیگر خوب صحبت می کنیم. همیشه.
اما کلارک، 46 ساله، در حال مطالعه

ما یک جشن فارغ التحصیلی برگزار کردیم.

من و شریک سابقم چهار سال با هم بودیم که سه تای آن چند عشقی بود. ما در این دنیا تازه کار بودیم و با توجه به بی تجربگی خود، در مواجهه با انحراف عصبی و حملات افسردگی و اضطراب، آن را به بهترین وجه دنبال کردیم. ما در طول همه‌گیری با هم نقل مکان کردیم، اما برای ما مناسب نبود. در بین قرنطینه ها، با شخص دیگری آشنا شدم و شروع به دوستی با او کردم. من و شریک سابقم قبول کردیم که مشکلی نیست، اما احساسات من نسبت به این شخص جدید باعث شد بفهمم که باید از همسر سابقم جدا شوم.

بسیار دردناک و بسیار غم انگیز بود و او مجبور شد از آپارتمان ما نقل مکان کند. قبل از او، ما یک شب را برای گذراندن با هم به عنوان نوعی «مراسم اختتامیه» رزرو کردیم. ما به ساحل رفتیم و آتش درست کردیم، سپس به خانه آمدیم، شراب نوشیدیم و بچه‌های عنکبوت را که از گیاه مشترک ما جوانه زده بودند، دوباره گلدان کردیم. ما در مورد همه چیزهایی که در رابطه دوست داشتیم به یکدیگر گفتیم، از روش هایی که به لطف مراقبت از یکدیگر رشد کرده بودیم.

بعد از آن دوستی را در اولویت قرار دادیم. ما همچنان در مورد افکار، احساسات و مشکلات خود با یکدیگر صحبت می کردیم، حتی زمانی که ناراحت کننده بود. ما هفته‌های خوب و هفته‌های بدی را سپری کرده‌ایم، و مواقعی در این مسیر وجود داشته که تعهد من به دوستی ضعیف شده است. اما ما به آن چسبیدیم و سه سال بعد هنوز خیلی به هم نزدیکیم، شاید مثل همیشه به هم نزدیکیم.
استلا، 31، برایتون

“ما از نظر احساسی از یکدیگر کناره گیری کرده ایم”

زمانی که من و همسر سابقم از هم جدا شدیم، دخترم دو ساله بود و سعی کردیم تا جایی که می‌توانیم آن را خوب کنیم. نه سال بعد، وقتی با افراد دیگری که متاثر از طلاق بودند ملاقات کردم، متوجه شدم که تجربه ما غیرعادی بود.

ما دخترمان را در مرکز افکارمان قرار دادیم و بهترین کار را برای او انجام دادیم. اما ما نیز به جز گفتگوهای واقعی و عملی، کاملاً از یکدیگر کناره گیری کردیم. سرد به نظر می رسد، اما این دقیقاً همان چیزی است که در آن زمان لازم بود.

ناتوانی در حمایت عاطفی یکدیگر در طول جدایی، سیگنال های مختلط وحشتناکی را ارسال می کند. شاید بخواهید آنها بهتر شوند، اما این مستلزم آن است که به دیگران تکیه کنند و یاد بگیرند که بدون شما زندگی کنند. مهم است که فوراً در مورد مرزهای ارتباط توافق کنید، مانند یک ایمیل در روز که به حقایق پایبند باشد. آن نامه عصبانی را برایشان بنویس، اما آن را نفرست. اگر نامه ای با عصبانیت دریافت کردید، بزرگوار باشید و آن را حذف کنید.
کیت، 44 ساله، چلتنهام

“مردم تغییر می کنند – آنها بد نمی شوند”

من و همسر سابقم در سال 2001 با هم آشنا شدیم و در سال 2017 از هم جدا شدیم، اما با هم دوست مانده‌ایم و با بچه‌هایمان و بدون آن‌ها با هم وقت می‌گذرانیم. اکنون هر دوی ما شرکای جدیدی داریم و همه به عنوان یک خانواده بزرگ کار می کنیم. ما طلاق خود را طوری “قرار دادیم” که تصمیم نهایی در روز عروسی ما گرفته شد زیرا باعث خنده ما شد. او در عروسی من خدمتکار بود.

توصیه من؟ در دام این فکر نیفتید که نمی توانید دوستانه راه خود را از هم جدا کنید. افراد در طول زمان در یک رابطه تغییر می کنند و ممکن است باعث ناسازگاری شما شود، اما این به این معنی نیست که شما آدم بدی هستید. سعی کنید به فردی که تبدیل شده اند و نقشی که در آن بازی کرده اید افتخار کنید. برای آنها آرزوی موفقیت کنید و از یافتن آن غمگین نباشید.
گیلز بتچلور، 41 ساله، کترینگ

“تا می توانید از وکلا دوری کنید.”

بعد از 15 سال من و همسرم از هم جدا شدیم. دیگر آتشی در کار نبود. ما به عنوان هم اتاقی زندگی می کردیم او در خانه ما ماند: من هیچ پولی نخواستم و در نهایت حدود 18 ماه با چند دوست ماندم تا اینکه بتوانم یک مکان مناسب برای اقامت پیدا کنم. ده سال بعد، وقتی واقعاً به آن نیاز داشتم، او آنچه را که بدهکار بود به من پرداخت کرد. ما هنوز هم چند بار در سال همدیگر را می بینیم. می دانم وقتی به او نیاز داشته باشم او آنجا خواهد بود. او می داند که من هم آنجا خواهم بود.

اگر نمی توانید در مورد نحوه تقسیم چیزهای خود به توافق برسید، سعی کنید از دوستی که هر دو به آن اعتماد دارید کمک بخواهید. اگر چیزهای خاصی وجود دارد که از نظر عاطفی به آنها وابسته هستید، در مورد آنها بپرسید و بقیه را به شریک زندگی خود بسپارید. تا جایی که ممکن است از وکلا دوری کنید: بیشتر آنها به پول مربوط می شوند. البته اگر کار دیگری نمی توان کرد، برای حقوق فرزندان خود و سپس حقوق خود مانند جهنم مبارزه کنید.
تئو ولتمن، 67 ساله، آمستردام

تصویر قوها روی آب

“ما به پسرمان نشان دادیم که هنوز دوست هستیم”

زمانی که پسرمان چهار ساله بود از شریک طولانی مدتم جدا شدم. ایده اصلی ما این بود که از هم متنفر نیستیم. جدایی تقصیر کسی نبود – ما به سادگی از هم جدا شده بودیم. چیزی که برای ما مهم بود این بود که پسرمان بزرگ شد و پدر و مادرش را به عنوان دوست شناخت، تصمیمات مشترکی در مورد چیزهایی که بر او تأثیر می گذاشت گرفت و حتی وقتی پسرمان کوچک بود هر سال به تعطیلات خانوادگی می رفت. ما نه تنها پسرمان را با موفقیت بزرگ کردیم، بلکه به او نقشه راه دادیم که بزرگسالان چگونه می توانند و باید در برخورد با کودکان رفتار کنند.

سه سال پیش، زمانی که سابقم خوب نبود، متوجه شدم که هنوز از نزدیکان او هستم. زمانی که در کما بود در بیمارستان عیادتش کردم. وقتی او درگذشت، شریک زندگی من و مادرش پولی را برای کمک به من برای پرداخت هزینه مراسم خاکسپاری او اهدا کردند، زیرا آنها می دانستند که او چقدر برای من ارزش دارد.
کال برد، 51 ساله، سالفورد

“ما همیشه به فکر سلامتی یکدیگر بوده ایم”

وکلای طلاق ما که هر دو زن بودند، گفتند که ما زوج نمونه برای جدایی دوستانه هستیم. ما قبلاً قبل از ملاقات با یک توافق مالی موافقت کرده بودیم، بنابراین تنها کاری که باید انجام می‌دادیم امضای مدارک بود. اما به عنوان یک زوج همجنس گرا، ما مجبور شدیم نه تنها ازدواج، بلکه یک مشارکت مدنی و دو مشارکت مدنی را از ایالت های مختلفی که در آن زندگی می کردیم، لغو کنیم. این موضوع حتی پیچیده‌تر هم می‌کرد: کوئیرفوبیا در طول زندگی‌مان به ما آسیب رسانده بود، اما فکر نمی‌کردیم در طول طلاق هم مشکلی ایجاد شود. هر دوی ما در حال حاضر شرکای جدیدی داریم و خوشحالیم. اصل راهنمای ما ساده بود: همیشه مراقب سلامت مالی و عاطفی یکدیگر باشید.
ناشناس، 61، نیویورک

“من نمی خواستم از زنی که زمانی دوستش داشتم متنفر باشم.”

من و همسرم 27 سال پیش از هم جدا شدیم. همیشه قرار بود این اتفاق بیفتد و فقط به خاطر بچه ها و ثبات مالی بود که چندین سال کنار هم ماندیم. بعد از جدایی من آن را به عهده گرفتم صور فلکی درمانی (بینش به سابقه خانوادگی)که به من کمک کرد تا بفهمم که برای رفاه هر دوی فرزندانمان مهم است که والدین آنها همچنان همدیگر را دوست داشته باشند.

ابتدا باید دندان هایم را به هم فشار می دادم، اما همیشه کارت های تولد، هدیه ای برای کریسمس می فرستادم و از حال مادرش می پرسیدم. وقتی هر دوی ما شرکای جدیدی پیدا کردیم، متنفر از زنی که زمانی دوستش داشتم و مادر فرزندانم بود، غیرمنطقی به نظر می رسید.
استفان کوک، 72 ساله، بوردو، فرانسه

“هیچ تقصیری وجود نداشت”

من ۱۱ سال پیش پس از اینکه فهمیدم شوهرم به مردان خیانت کرده است، به ازدواجم پایان دادم. نیاز به انجام آزمایش برای بیماری های مقاربتی به این معنی بود که او باید در مورد فعالیت های جنسی خود به من می گفت: خوشبختانه ما هر دو در این مورد واضح بودیم. من همچنین متوجه شدم که او هزاران پوند بدهی روی کارت اعتباری من گذاشته است.

من مطمئن نیستم که چگونه همه چیز دوستانه باقی ماند، اما ما هرگز بر سر یکدیگر داد و بیداد نکردیم و در مورد مسائل مادی با هم بحث نکردیم. هیچ تقصیری وجود نداشت. ما با هم در ارتباط بودیم و من سعی کردم با هم دوست باشم در حالی که او مشاوره را پشت سر گذاشت و زندگی مشترکش را رقم زد. ما اغلب صحبت نمی‌کنیم، اما قبلاً همدیگر را ملاقات کرده‌ایم – از دیدن او لذت بردیم.

در این فرآیند چیزهای زیادی درباره خودم یاد گرفتم. من افتخار می کنم که در تمام این مدت چیزی در مورد آن در شبکه های اجتماعی پست نکرده ام.
لو، 48 ساله، کمبریج

About Author

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *