چگونه بدبختی زندانیان را به لذت خواندن تبدیل کردم: داستان درخشان Bang Up Books | کتاب ها
منهمه چیز در اولین قرنطینه کووید در سال 2020 شروع شد. من توییتی از HMP Pentonville دیدم که در آن درخواست اهدای کتاب برای زندانیانی که 24 ساعت شبانه روز در سلول های خود گیر کرده بودند. من احساس همدردی زیادی با آنها داشتم زیرا خودم در سال 2016 به جرم کلاهبرداری مالیاتی به پنج سال زندان محکوم شدم. در دوران حبس من خیلی آسان نبود، اما در طول همه گیری همه گیر شرایط بسیار بدتر بود و همه ملاقات ها، تمرینات و تمرینات لغو شد.
با دوستان ادبیام که کتابهای زیادی در قفسههایشان داشتند تماس گرفتم و با یک کامیون به پنتونویل رفتم، جایی که با سپاس از آنها استقبال شد. خبر به سرعت پخش شد و من به زودی به ده ها زندان در لندن و مناطق اصلی تحویل دادم.
سواد در زندان ها چیزی است که همه باید نگران آن باشند، زیرا حدود 50 درصد از تمام زندانیان از نظر عملکردی بی سواد هستند که عامل اصلی در جرایم آنها است. کتابداران زندان کار بزرگی انجام می دهند، اما در این شرایط پرتنش، به سختی می توانند قفسه های خود را به روز نگه دارند.
بعد از اینکه کتاب من درباره اوقاتم در داخل خانه، A Bit of a Stretch منتشر شد و از سوی تعدادی از نویسندگان برجسته از جمله Sathnam Sanghera، Anthony Horowitz و Deborah Moggach حمایت شد، من توانستم کمک های مالی ناشران را جمع آوری کنم. به زودی آپارتمان من پر از جعبه شد و مجبور شدم یک قفسه اجاره کنم تا از جریان عبور کنم.
من به دستهای بیشتری نیاز داشتم، و با توجه به اینکه همهگیری همهگیری تولید فیلم را محدود کرده بود، بن استول، استاد فیلمنامهنویسی و فیلمبردار مدتهام، کریس اسمیت، را استخدام کردم. ما چندین ماه را صرف روی هم گذاشتن جعبهها کردیم (چند بار پشتم را برای خودنمایی دراز کردم) و با کامیون دوربین کریس در سراسر کشور رانندگی کردیم. ما در کریسمس 2020 به یک سفر جاده ای بزرگ رفتیم که تقریباً با شکست روبرو شدیم که در مقابل زندان با کلاه بابانوئل سلفی گرفتیم: افسران مربوطه تقریباً با پلیس تماس گرفتند.
زندان های بیشتری به لیست ما اضافه شد و این پروژه به سرعت زندگی خود را گرفت. من نام آن را بنگ آپ بوکز گذاشتم و از یک شرکت توزیع لندنی به نام Parallel که هزاران کمک مالی را در دو سال گذشته جمع آوری و ذخیره کرده بود، حمایت اساسی دریافت کردم.
در سالهای 2021 و 2022 نیز کتاب جدیدی درباره بحران عود نوشتم: زمان پس از زمان. بسیاری از دوستانی که در زندان پیدا کردم، مدام به خانه برمی گشتند، و می خواستم بدانم که چرا در بریتانیا به طور مداوم نرخ جرائم مجدد بالاست.
من شروع به تحقیق در مورد حملات تروریستی سال 2019 در سالن ماهی فروشان در لندن کردم که در آن دو جوان باهوش، جک مریت و ساسکیا جونز، جان خود را به طرز غم انگیزی از دست دادند. عامل این جنایت، عثمان خان، قبلاً مرتکب جنایات شده بود و در کنفرانسی در مورد تکرار جرم شرکت کرده بود.
به نظر من قابل توجه بود که پنج نفر از قهرمانانی که به خان در پل لندن حمله کردند، محکومان سابق بودند که از طریق یک جنایت بازسازی شده (تا حدی) بازسازی شده بودند. برنامه دانشگاه کمبریج به نام یادگیری با هم.. یکی از آنها مارک کانوی بود، یکی از همسایگان من در HMP Spring Hill، که او نیز در Learning Together شرکت کرد و زمانی که آنجا بود از دانشگاه آزاد فارغ التحصیل شده بود. شجاعت و ایثار او تأثیرات بسیار مفید مطالعه و آموزش در زندان ها را نشان داد.
از طریق مارک، با یکی از بهترین دوستان جک، لورا سوگیت، که در مقام ارشد وزارت دادگستری کار می کرد، آشنا شدم. او به پتانسیل عظیم Bang Up Books پی برد و برای آن در داخل دولت مبارزات انتخاباتی کرد و این پروژه به زودی از حمایت کامل وزارت او برخوردار شد. لورا با بسیج شبکه توزیع داخلی زندان به سرعت مشکلات لجستیکی ما را حل کرد. اکنون یک ون تحویل بار هر ماه در انبار پارالل فولام پیدا می شود که توسط یک زندانی در حال انجام وظیفه در روز آزادی رانندگی می شود. من و بن آن را با حدود 4000 کتاب کاملاً جدید بارگذاری می کنیم و آن را به زندانی روباز در غرب کشور می برند، جایی که توسط تیمی از زندانیان باز می شود.
دیدن اینکه چه ژانرهایی در آنجا محبوب هستند بسیار جذاب بود. خاطرات جنایی واقعی، آشپزی و افراد مشهور همیشه محبوب هستند، مانند کتاب های خودیاری، داستان های تاریخی و هر چیزی که مربوط به ورزش است. ما اغلب محمولههایی از کتابهای کودکان دریافت میکنیم که به مراکز ملاقات زندان میفرستیم تا کودکانی که منتظر دیدن پدر و مادرشان هستند چیزی برای شادی آنها داشته باشند.
دن بارول نه ماه را در خانه قدیمی من، اچامپی واندسورث، به اتهام مواد مخدر گذراند و سلول او ایستگاهی معمولی برای کامیون کتاب بود که توسط کشیش زندان لیز اداره میشد. من در زندان 164 کتاب خواندم، بیشتر از آنچه در تمام عمرم خوانده ام. من واقعاً عاشق رمان های فانتزی بودم، سری چرخ زمان بیش از 1000 صفحه بود که ساعت های زیادی طول کشید. “وقتی آن را خواندم، دیگر در آن نبودم.”
من اخیراً از زندان باز بازدید کردم که در آن کتاب های ما مرتب و ارسال می شود و با برخی از مردانی که در این برنامه کار می کنند صحبت کردم. قابل درک است که به عنوان یک امتیاز برای شغلشان، آنها در عناوین جدید رتبه اول را کسب می کنند، بنابراین موقعیت های سختی دارند. یکی از استخدامکنندگان ما کتاب مقدس بازیهای رایانهای با جلد گالینگور براق را به من نشان داد که اخیراً به دست آورده بود و چیزی که بیش از همه او را تحت تأثیر قرار داد این بود که یک نسخه کاملاً جدید بود، با تمام بو، بافت و احساس پرسهای داغ. چیزهای زیادی در زندان قدیمی، فرسوده و فرسوده است، بنابراین گرفتن چیزی در دستان خود لذت واقعی است که قبلاً هرگز باز نشده است.
ماه گذشته بیش از 100000 کتاب جدید به زندان ها اهدا کردیم – بیش از یک کتاب برای هر زندانی در بریتانیا. این یک دستاورد باورنکردنی برای همه دست اندرکاران است، اما ما همیشه به کتاب های بیشتری نیاز داریم. بنابراین، در آیندهای قابل پیشبینی، علیرغم اینکه استئوپاتم از من میخواهد هنگام بار کردن ون، بلند کردن دو جعبه را در یک زمان متوقف کنم، درهای ناشران را خواهم زد.